? سماجت در خانه خدا ?
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):
❤️ انسان باید در گدایی از خدا سماجت کند، هیچ دعایی را کوچک نشمارید، شاید استجابت در همان دعا باشد.
❤️ هر کس بعد از نماز، یک دعا پیش خدا محل دارد که حاجت بگیرد، آن وقت بلند می شود و می رود.
❤️ تا نماز را خواندی بلند نشو و نرو ، تعقیبات بخوان، دعا بخوان. همانطور که بادبادک بدون دنباله بالا نمی رود، نماز هم بدون تعقیبات بالا نمی رود.
❤️ بعد از نماز حتما تعقیبات بخوان. بنشین در خانه خدا و گدایی کن و حاجت بخواه. شاید همین امشب دعایت گرفت.
❤️ انسان باید در گدایی از خدا سماجت کند. خود خدا می فرماید:شما بخوانید مرا، من مستجاب می کنم دعایتان را.
? آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
دو چیز است که گناهان را نابود می کند:
☝️مرض
? امیر المؤمنین(ع) به یکی از اصحابشان که مریض شده بود مؤعظه کردند و فرمودند:
«خدا بیماری تو را وسیله کاستن گناهانت قرار داده است.»
? آدم که تب میکند کفاره گناهنش است. ناراحت نشید از این که مریض شدید، شکوه نکنید، فایده مرض این است که گناهان را نابود میکند.
✌️سجده
?در روایت داریم که آدم به سجده برود و مدتی بر سجده باشد و ستایش کند.
حدیث است که «سجده گناهان را میریزد، همان طور که باد در فصل پاییز برگ درخت را میریزاند.»
? گناه آدم را سنگین میکند، مثل بعضیها که دیدید نماز صبح که میخواهند بخوانند انگار که کوه رویشان افتاده است.
┄┅❉آیت الله مجتهدی❉┅┄
مهمترین صفتی که در شهید مفتح میتوانم ذکر کنم، لبخند و تبسم همیشگی آن شهید بزرگوار است که همیشه بر لب داشتند. دیگر تواضع و فروتنی او که زبانزد همگان بود به شکلی که انسان وقتی در حضور ایشان مینشست، احساس غریبی نمیکرد. با همه صحبت میکرد، با تواضع برخورد میکرد.
کسانی که با مسائل تربیتی آشنایی دارند، خوب میدانند خوشرویی و برخورد احترامآمیز از مهمترین راههای جذب افراد است. دکتر مفتح با آن دو ویژگی بود که میتوانست با جوانان خیلی زود مأنوس شود و بتواند آنها را به سمت اسلام بکشد.
منبع: سایت منبرک
۲۷ آذر- شهادت دكتر «محمد مفتّح» توسط گروه منحرف فرقان (1358 ش)
یکبار خواست دعایی در حقش بکنم. میگفت مادر دعایی بکن، خیلی کارم گیر است. هر وقت امتحانی داشت یا مشکلی داشت، از من میخواست که دعایش کنم. سریع روضه پنجتن نذر کردم. همان اوایلی بود که قرار شد به سوریه برود.
یکبار از محل کارش تلفنی باهم صحبت میکردیم. پرسیدم حمید مشکلت حل شد؟
گفت: «آره! دستت درد نکند.» گفتم من یک روضه پنجتن نذر کردم. با خندهای از ته دل جواب داد: «دستت درد نکند. اگر بدانی چه حاجتی داشتم! بعد رو کرد به همکارانش و گفت اگر بدانید چه شده مادرم نذر کرده بروم سوریه!»
راوی: مادر شهید
منبع: سایت اطلاعرسانی دانا
۲۹ آذر- شهادت حمیدرضا اسداللهی در حلب سوریه (1394)
امام صادق (علیهالسلام) مرد مبارزه بود، مرد علم و دانش بود و مرد تشکیلات بود. مرد علم و دانش بودنش را همه شنیدهاید… اما مرد مبارزه بودنش را کمتر شنیدهاید… آن بعد سوم را که اصلاً نشنیدهاید، مرد تشکیلات بودن امام صادق (علیهالسلام) است که یک تشکیلات عظیمی از مؤمنان خود از طرفداران جریان حکومت علوی در سراسر عالم اسلام از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا به وجود آورده بود.
تشکیلات یعنی چه؟ یعنی اینکه وقتی امام صادق (علیهالسلام) اراده میکند آنچه را که او میخواهد بدانند، نمایندگان او در سراسر آفاق عالم اسلام به مردم میگویند تا بدانند… یعنی وکلا و نمایندگان او در همه شهرها باشند که پیروان امام صادق (علیهالسلام) به آنها مراجعه کنند و تکلیف دینی و همچنین تکلیف سیاسی خود را از آن حضرت بپرسند.
(امام خامنهای، 14/06/1359)
ولادت امام صادق (ع) ششمین امام شیعیان و رئیس مذهب جعفری (17 ربیعالاول 83 ق)
شما و طبقه روحانیین که هر دو یک شغل دارید؛ هر دو شغل واحد دارید؛ و معالأسف این دو قشر را که مربی جامعه هستند دستهای ناپاک از هم جدا کرد… چه دو قشری! دو قشری که مربی جامعه بودند…دو قشری که اگر این دو قشر در مسیر صحیح باشد، تمام ملت به مسیر صحیح میرود. اینطور نیست که یک قشر، مثلاً کاسب باشد، که فقط خودش اگر اصلاح بشود، صالح باشد، خودش هست و غیر نیست. دو قشری که با اصلاح این دو قشر جامعه اصلاح میشود.
…صلاح و فساد یک جامعه به دست مربیهای آن جامعه هست. و آن مربیها شماهایید و قشر روحانی. آنها به یکجور، و شما به یکجور. اما دو طایفه مربی جامعه هستند.
(صحیفه امام، ج7، ص 469 - 471)
روز وحدت حوزه و دانشگاه
ارباب جان!
همه دارند به پابوسی تو می آیند
طبق معمول من بی سروپا جا ماندم
#ویژه اربعین- مداحی روز گذشته سیدرضا نریمانی و اشک های رهبر معظم انقلاب
اگر تاریخ را بخوانی و اشتباهات تاریخی را تکرار کنی، یا اگر تجربههای ریشسفیدها را بشنوی و عمل نکنی تا ریش خودت هم سفید شود و همانها را دوباره بگویی، این یعنی تو داری به خودت سیلی میزنی و روند نمودار زندگیات منفی است!
اگر مردم یک کشور هم آنقدر حواسپرت شوند که همین اشتباهها را بکنند، آنها هم سیلی خواهند خورد و ما در قضیه برجام داشتیم به این سمت میرفتیم. چون خیلیهامان میخواستیم یک بار دیگر قابل اعتماد بودن آمریکا را امتحان کنیم و باورمان نمیشد که نامرد، همیشه نامرد است.
حالا چگونه میتوان این حرف تکراری را تکرار کرد؟ این چهارسال به راستیآزمایی آمریکاییها گذشت و چیزی تجربه شد که از ابتدا نتیجهاش معلوم بود. چگونه باید گفت تا برخیها دست از سر این آمریکای لعنتی بردارند؟ شاید تا سیلی نخورند بیدار نمیشوند؟!
امیدواریم تا ابد هیچ مسئولی نتواند با وعدههای آمریکایی در جامعه هیجان ایجاد کند که این ملت آمریکا را خوب تجربه کرده است.
حالا که چندسالی از باز شدن راه کربلا و پیادهروی اربعین میگذرد، وقت عیارکشی است. چون آن اولها فقط مهم بود که اربعینی شویم و حالا که خیلیها برای بار چندم دارند مشرف میشوند، وقت آن است که به خودشان نگاهی بیندازند و ببینند عیار زیارت را بالا بردهاند یا نه.
حالا معیار چیست؟ محبت اهلبیت (علیهمالسلام)؟ نه! محبت لازم هست ولی کافی نیست. آنچه معیار اصلی است، دشمنی با دشمنان اهلبیت (علیهمالسلام) است که ما را از خودیهای اهلبیت میکند:
فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ حُبَّنَا فَلْيَمْتَحِنْ قَلْبَهُ
فَإِنْ شَارَكَهُ فِي حُبِّنَا حُبُّ عَدُوِّنَا، فَلَيْسَ مِنَّا
هر کس میخواهد بداند حب ما را دارد، قلبش را بیازماید
پس اگر در حب ما، حب دشمن ما را شریک کرد، از ما نیست!
یعنی میشود یک روز همه زائران اربعین در بین الحرمین فریاد «مرگ بر آمریکا» سر دهند تا عیار زیارتشان هزاران برابر شود؟
از قدیم گفتهاند که نمیشود هم خدا را بخواهی هم خرما را. دینیترش این است که بگویی نمیشود دو معشوق در دل داشته باشی.
ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ
خداوند در درون هیچ کسی دو قلب قرار نداده است
خلاصهاش این است که یا عشق به خدا، یا به غیر خدا. سومی ندارد و با هم جمع نمیشود. سؤال میکنی که محبت پدر و مادر و همسر و فرزند چه میشود؟ جوابش این است که اگر در طول عشق به خدا باشد، خدایی است و ماندگار. در غیر این صورت، غیر خدایی میشود و بلای جانت خواهد بود.
حالا میفهمی که این عاشقان زیارت اباعبدالله (علیهالسلام) چرا ایام اربعین سر و دست میشکنند برای رفتن به کربلا؛ آخر آنها فقط یک قلب دارند که رویش نوشته: حسین، خون خدا!
بعضی کالاها نه تنها سودی برای انسان ندارند بلکه برای سلامت فرد هم مضر هستند. مثل پفک، نوشابه، آدامس، سیگار و… . معلوم است که مصرف اینگونه اقلام علاوه بر اینکه خود نوعی هدر دادن پول به حساب میآید، هزینه هنگفتی را هم به سلامت جامعه تحمیل میکند.
نکته تأسفانگیز این است که ما ایرانیها در مصرف برخی از همین مواد در جهان رکورددار هستیم. مثلاً در مصرف نوشابه و آدامس اول و در مصرف لوازم آرایشی شیمیایی، هفتم جهان هستیم. این یعنی اینکه حاضریم برای کسب اندکی لذت، به راحتی خودمان را مریض کنیم!
جالبترش اینکه قسمت عمده این کالاها یا قاچاق هستند و یا در بهترین حالت محصول کارخانههای خارجی. مثلاً 80% لوازم آرایشی و 60% دخانیات قاچاق هستند و بیش از 90% آدامس کشور از خارج وارد میشود.
یک ضرر عجیب برای خود و جامعهمان! پس تا میتوانیم باید کمتر مصرف کنیم و یا لااقل ایرانی مصرف کنیم.
منبع آمار: مشرق و ایرنا
پاریس در پی انفجارها و تیراندازیهای مختلف در شوک فرورفته بود. بیش از 150 نفر در این حادثه جان خود را از دست دادند. کشورهای مختلف از جمله آمریکا و انگلیس به فرانسه در پی این حادثه تسلیت گفتند و خواستار عزمی جهانی برای مبارزه با داعش شدند!
نکته قابل توجه این است که حوادثی به مراتب بدتر در یمن، سوریه و عراق اتفاق میافتاد ولی کشورهای غربی پیام تسلیت نمیفرستادند و عزمی برای مبارزه با تروریست نمیکردند و سهمشان تنها سکوت بود.
مثل اینکه خون مردم فرانسه از خون مردم یمن و سوریه و عراق رنگینتر بود و آنها انسانتر بودند!
به راستی ملاک انسانیت در نظر اینگونه کشورها چیست؟ آیا تن آدمی شریف است به جان آدمیت یا نزدیکی به آمریکا و همراستا بودن با سیاستهای استکبار جهانی نشان آدمیت است؟
انفجار، تیراندازی و گروگانگیریهای مرگبار در پاریس (13 نوامبر 2015 م)
گاهی باید کمی زودتر آماده شد. گاهی باید کمی زودتر به خودمان برسیم. باید توشهای جمع کنیم تا از قافله عقب نمانیم. قرائت زیارت عاشورا یکی از همین توشههاست. شاید خیلیهامان حتی عازم زیارت حضرت اباعبدالله (ع) باشیم. این زیارت میتواند خیلی دل ما را آماده کند.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَةَ اللَّهِ و ابْنَ خِیَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ و ابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ…
سلام بر تو اى اباعبداللّه! سلام بر تو اى فرزند رسول خدا! سلام بر تو اى برگزیده خدا و فرزند برگزیدهاش! سلام بر تو اى فرزند امیر مؤمنان و فرزند آقاى اوصیاء…
هر کس از ما هرکجاکه هست، باید آنجا را مرکز دنیا بداند. هرکسی هرکجاکه فعالیت میکند، باید آنجا را مقرّ و پایگاه سازماندهی نیروهای حضرتصاحبزمان(ع) بداند. در واقع باید از الآن به فکر یاری حضرت و ایجاد تشکیلاتی برای قیام ایشان باشیم. در خانه اگر هستیم، در مدرسه و از همه مهمتر در مسجد اگر فعالیت میکنیم، آنجا را یکیاز مقرّهای حضرت بدانیم.
در مسجد خادمِ مسجد، فرماندة پایگاهِ بسیج، هیئتِامناء، همهوهمه را از نیروهای امامزمان(ع) در مقرّمان بدانیم که باید هوای همهشان را داشته باشیم. خادمان مسجد، خادمان امام زمانشان(ع) هستند، هوایشان را داشته باشیم.
یك بار در اواخر عمر قرار بود برای حضور در یكی از جلسات، شبانه از كوچه پس كوچههای تاریك شهر قم عبور كنند. با وجود ارتعاشی كه در بدن داشتند و راه ناهموار و تاریكی كوچهها، یكی از اطرافیان عرض كرد: «احتمال دارد ـ خدا نكرده ـ با این وضع، به زمین بخورید. میشود جلسه این هفته را مثلاً در خانه خود حضرتعالی بر پا كرد تا اذیت نشوید.»
حضرت علامه فرمودند: «مگر ما در روز به وسیله نور خورشید خود را نگه میداریم و مگر نور خورشید باعث میشود زمین نخوریم؟! قُلْ مَنْ یَكْلَؤُكُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ مِنَ الرَّحْمنِ…؛ بگو: چه كسی شما را در شب و روز از (مجازات) خدای رحمان حفظ میكند؟»
راوی: حجتالاسلام ممدوحی
منبع: سایت شهید آوینی
۲۴ آبان- وفات علامه سید محمدحسین طباطبایی (1360 ش)
شهید زینالدین در میان بسیجیها از محبوبیت عجیبی برخوردار بود. بچهها وقتی او را در کنار خود میدیدند، گاه با شور و هلهله میدویدند دنبالش، آنوقت سر دست بلندش میکردند و شعار «فرمانده آزاده…» را سر میدادند. دوستی میگفت: «یک بار پس از چنین قضایایی که آقا مهدی به سختی توانست خودش را از چنگ بچههای بسیجی خلاص کند، با چشمانی اشکآلود نشسته بود به تأدیب نفس.
با تشر به خود میگفت:
مهدی! خیال نکن کسی شدهای که اینها اینقدر به تو اهمیت میدهند. تو هیچی نیستی، تو خاک پای بسیجیانی…
همینطور میگفت و آرام آرام میگریست!»
منبع: سایت شهید آوینی
۲۶ آبان- شهادت «مهدی زینالدین» فرمانده لشكر 17 علی بنابیطالب (علیهالسلام) (1363 ش)
… این روزها روزهای نزدیک به اربعین است. پدیده بینظیر و بیسابقهای هم در این سالهای اخیر بهوجود آمده و آن، پیادهروی میان نجف و کربلا یا بعضی از شهرهای دورتر از نجف تا کربلا است… این حرکت حرکت عشق و ایمان است؛ ما هم از دور نگاه میکنیم به این حرکت و غبطه میخوریم…
این کسانی که این راه را طی کردند و این حرکت عاشقانه را و مؤمنانه را دارند انجام میدهند، واقعاً دارند حسنهای را انجام میدهند. این یک شعار بزرگ است «لا تُحِلّوا شَعائِرَ الله»، این بلاشک جزو شعائرالله است. این حرکت حرکت عشق و ایمان است؛ هم در آن ایمان و اعتقاد قلبی و باورهای راستین، تحریککننده و عملکننده است؛ هم عشق و محبّت. تفکّر اهلبیت و تفکّر شیعی همینجور است.
(امام خامنهای، 09/09/1394)
ما این آقایانی که هی میروند سراغ اینکه ببینیم چهطور یک [قانونی] باشد، پسند غرب باشد، پسند غرب آن است که ما همه چیزمان را تقدیمشان بکنیم و بیچونوچرا، این پسند غرب است. اگر آقایان این را میخواهند، این پسند ملت ما نیست. و اگر آقایان یک چیزی خیال میکنند که در غرب خبری است، بدانند که در غرب خبری نیست جز جنایت، جز خیانت. من ملتشان را نمیگویم، - این … «دولتهایشان». در هر صورت من خواهش میکنم از این آقایان، از اینهایی که یا روشنفکرند یا خودشان را به روشنفکری زدهاند، که اینقدر با سرنوشت یک ملت بازی نکنند.
(صحیفه امام، ج11، ص 51)
خدایا! ما را ببخش. گناهانی که ما را احاطه کرده و خود از آن آگاهی نداریم. گناهانی که می کنیم و با هزار قدرت عقل توجیه می کنیم و خود از بدی آن آگاهی نداریم.
خدایا! تو به من پوچی لذات زودگذر را آشکار نمودی، ناپایداری روزگار را نشان دادی. لذت مبارزه را چشاندی، ارزش شهادت را آموختی.
خدایا! تو را شکر می کنم که از پوچیها و ناپایداریها و خوشیها و قید و بندها آزادم نمودی. و مرا در طوفانهای خطرناک حوادث رها کردی و در غوغای حیات در مبارزه با ظلم و کفر غرقم نمودی و مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی. فهمیدم که سعادت و حیات در خوشی و آسایش نیست، بلکه در درد و رنج و مصیبت و مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره شهادت است.
خدایا! تو را شکر می کنم که اشک آفریدی، که عصاره حیات انسان است. آنگاه که در آتش عشق می سوزم، یا در شدت درد می گدازم یا در شوق زیبایی و ذوق عرفانی آب می شوم و سراپای وجودم لطف می شود.
خدایا! تو را شکر می کنم که غم و دردهای شخصی مرا که کثیف و کشنده بود، از من گرفتی و غم و دردهای خدایی دادی که زیبا و متعال بود.
خدایا! تو را شکر می کنم که غم را آفریدی و بندگان مخلص خود را به آتش آن گداختی.
خدایا! … دل غم زده و دردمندم آرزوی آزادی می کند و روح پژمرده ام خواهش پرواز دارد.
خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند.
شهدا سلام
چقدر زود گذشت هشت سال دفاع مقدس. چقدر سخت است بدون حضور شما زندگی کردن. چقدر به عکسهای زیبای شما خیره شوم. چقدر هرروز به عکس تو عموجان نگاه کنم. نمی دانستم نبود تو چقدر سخت و دشوار است.گاه به خود می گویم چه خوب شد که رفتید. رفتید و این همه بی حرمتی به اسلام و مسلمین را ندیدید. میدانم و معتقدم که طبق آیه شریفه قرآن شما زنده اید.آی زنده های جاوید، ما مردگان این قفس را دریابید. بعد از امام راحل رحمت الله علیه و شما، بعضی از مردان ما غیرت خود را فروختند، بعضی از زنان ما حیا و عفت خود را نادیده گرفته و با پوشش های بسیار تند و زننده خود را در معرض دید نامحرمان قرار دادند چه خونها که به دل رهبری نکردند ما اکنون نیز در فتنه نرم بسر میبریم، چادرهای زنان ما را طوری طراحی کردند که بدن نما باشد این خود یک فتنه است و کسانیکه اینگونه رفتار میکنند اکنون در جبهه دشمن هستند! و ممکن است خود ندانند. بیایید شهدا، بیایید که ما هنوز هم به غیرت و از جان گذشتگی شما نیازمندیم.
برگرفته از وبلاگ پاکان امت - نویسنده این وبلاگ: زهرا صادقیان بافقی
مرا از این همه اندوه تیره، راحت کن
کجاست سمت سپیده؟ مرا هدایت کن
نگاه کن، چه شب و روز تنبلی دارم
سکوت پشت دلم را شکست، صحبت کن
هزار جمعه بی روح، بی تو جان کندم
بس است بی تو نشستن، بس است صحبت کن!
تو از سلاله نوری، تو نبض بارانی
نگاه ملتمس خاک را اجابت کن
مرا به عشق بکوچان، به سمت حظ ظهور
مرا به جشن بزرگ ظهور دعوت کن
به نعش خونی آلاله ها، ستاره بپاش
قناریان نفس مرده را حمایت کن
بیا و گرم کن این روزهای برفی را
بهار گمشده را بین خلق قسمت کن!
زندگی بینظم، هزاران مشکل دارد ولی شاید بدترینش این باشد که «سَحر» را از آدم میگیرد. بزرگی میگفت: «آن کس که سحر ندارد، از خود خبر ندارد.» برای همین آنها که اهلش هستند، میگویند راه شببیداری زود خوابیدن است و از خدا خواستن.
البته فایدههای نماز شب بیشمار است؛ از زیاد شدن رزق گرفته تا زیبا شدن چهره. شاید هر کس یک دلیلی برای خودش داشته باشد، اما ما بیشتر برای این که از اهلبیتیها شویم، به نماز شب اهمیت میدهیم:
لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُصَلِّ صَلَاةَ اللَّيْلِ
امام صادق (علیهالسلام): از ما نیست کسی که نماز شب نخواند.
حتی اگر دیروقت خوابیدیم، لااقل یک دورکعتی بخوانیم تا خدا و اهلبیت ببینند دوست داریم از آنها باشیم.
ارزش خیلی از کارهایی را که میکنیم، نمیفهمیم. شاید به خاطر همین هم گاهی به آن کارها بیتوجهیم و خودمان را به آب و آتش نمیزنیم. در حالی که اگر قیمتها دستمان بود، جور دیگری رفتار میکردیم.
حالا کافی است بدانیم که طبق روایت، ثواب همه چیز در قرآن است غیر از نماز شب، آن هم به خاطر اهمیت زیادش. آیا همین بس نیست که به خاطرش شبها از خواب برخیزیم و به شوق پروردگار نماز شب بخوانیم؟ اگر این هم کارساز نیست، به دستور خدا به پیامبرش نگاه کنیم که در آن نماز و عبادت در شب را سکوی پرتابی برای رسیدن به یک مقام استثنائی میداند:
وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسي أَنْ يَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً
و پارهای از شب را به نماز بیدار باش که این برای تو افزون بر نمازهای واجب است، باشد که پروردگارت تو را با مقامی در قیامت برانگیزاند که همه آن مقام را ستایش میکنند.
وسائل الشيعة، ج8، ص: 163
آقا سید ابوالحسن اصفهانی(ره) برای یکی از علمای سنّی مجلس فاتحه اقامه کرد. شخصی به ایشان اعتراض میکند که چرا از سهم امام اینگونه مجالس را برگزار میکنید؟ ایشان به شخص معترض، ورقه سبزی را نشان داده بود که به خطّ و امضای حضرت غایب(عجلالله تعالی فرجهالشریف) بود و ایشان هم یقین کرده بود که ورقه از جانب حضرت است که به مرحوم سید اجازه داده بود که سهم امام را در آنچه موجب اعتلای مذهب حق است، صرف کند.
منبع: سایت سیره علما
رحلت «سيدابوالحسن اصفهاني» مرجع اعلاي شيعه (13 آبان 1325 ش)
هنوز عراق حمله نکرده بود. حسین دوازدهساله بود که حوادث کردستان اتفاق افتاد. او که عشق انقلاب و امام در سر داشت، خود را به کمیته رساند. به دلیل کمی سن او را باز گرداندند. مادرش را میخواهند تا دیگر اجازه ندهند حسین از کرج خارج شود. امّا او میگوید: «به خودتان زحمت ندهید! اگر امام بگوید، به هرکجا که باشد، آماده رفتن هستم. من باید به مملکت خود خدمت کنم». حتّی با تهدید به زندان هم تعهد نداد. آنها که سرسختی حسین را دیدند، از مادرش امضا گرفتند.
براساس روایت مادر شهید-خبرگزاریها
شهادت حسین فهمیده - روز نوجوان و روز بسیج دانشآموزی
روابط ظالمانه میان قدرتهای سلطهگر و ملتها و کشورهای زیر سلطه، مسئله امروز و دیروز نیست؛ مال همیشه تاریخ است. بعضی از قدرتها با یال و کوپال خود، با تواناییهای مالی و نظامی خود، به خود حق میدهند به ملتهای دیگر ستم کنند، ظلم کنند…
این ملت زیر سلطه چه تصمیمی خواهد گرفت؟… یا راه اول را انتخاب میکند، میگوید میسوزم و میسازم…کشورهای اسلامی در این دو قرن اخیر، این راه را انتخاب کردند؛ راه سوختن و ساختن را…
اما راه دوم، سرنوشت ملت را عوض میکند: «انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم». انتخاب با خود ملت است. اگر در میان یک ملتی که اینجور زیر ستم است، انسانهای بزرگی پیدا شدند…آحاد مردم حاضر شدند از لذتهای زودگذر و راحتهای حقیر روزمره زندگی صرفنظر کنند و مجاهدت کنند و دل به شهادت بدهند، میتوانند خودشان را از این ذلتِ زیر سلطه بودن خارج کنند.
امام خامنهای، 09/08/1386
اینطور وانمود میکردند که اگر یک کشوری یک کلمه برخلاف این قدرت بزرگ، آن قدرت بزرگ، برخلاف آمریکا، برخلاف شوروی و… یک کلمه اگر بگوید، دولت را چه خواهند کرد و مملکت را خواهند گرفت و چه و چه خواهند کرد. این یک حیلهای بود که از سالهای طولانی اینها برای پیشرفت مقاصد خودشان، این حیله را به کار برده بودند. ملتها هم باورشان آمده بود.
…گمان میکردند که اگر بهزودی فوراً ما تقدیم نکنیم این جاسوسها را به آمریکا و یک عذرخواهی هم نکنیم، چهها و چهها خواهد شد… شما الآن یک سال است که این جاسوسها را، این توطئهگرها را، این مجرمها را در آنجا حبس کردید و خبری هم نشد؛ نه بازارمان خوابید و نه اقتصادمان به هم خورد و اینها… ارزش این عمل این است که شکسته شد آن بت بزرگی که برای ملتها تراشیده بودند.
تسخیر لانه جاسوسی آمریكا توسط دانشجویان خط امام
(صحیفه امام، ج13، ص 302 و 306)
اين چند روزى كه مسائل اخير ايران را شنيدهام خوابم كم شده است [گريه حضار]. ناراحت هستم [گريه حضار]. قلبم در فشار است [گريه حضار]. با تأثرات قلبى روزشمارى مىكنم كه چه وقت مرگ پيش بيايد… قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانون… مستشاران نظامی، تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههایشان… با هر کسکه بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند! اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد!
معلوم مىشود براى ما خوابها ديدهاند! از اين بدتر چه خواهند كرد؟ نمىدانم، از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه مىخواهند با ما بكنند؟ چه خيالى دارند اينها؟
اعتراض و افشاگری امام خمینی علیه پذیرش کاپیتولاسیون (صحیفه امام، ج1، ص 415 و 416 و 419)
-آقا حال شما مساعد نیست و کهولت سن اجازه نمیدهد که در صف رزمندگان اسلام باشید!
-«به این مسئله واقف هستم، اما میخواهم مثل آن پرستویی باشم که موقع پرتاب حضرت ابراهیم (ع) بهطرف آتش، یک قطره آب به منقار خود گرفته بود. به او گفتند کجا میروی؟ گفت: میروم یک قطره آب را روی آتش بریزم! گفتند: این قطره آب که در این انبوه آتش اثر نمیگذارد. پرستو گفت: من هم میدانم تأثیر ندارد، اما میخواهم ابراهیمی باشم.»
سپس آیتالله میرزا جواد آقا تهرانی اضافه کردند: «من هم میدانم که در جبهه تأثیر چندانی ندارم، اما من هم میخواهم در صف ابراهیمیان زمان باشم.»
راوی: مرحوم حاجآقا واله
براساس: خبرگزاری فارس
رحلت عالم فاضل و پرهيزگار آيتاللَّه «ميرزا جواد آقا تهراني» (2 آبان 1368 ش)
ما با حاج آقا مصطفی به سمت کربلا بارها پیادهروی داشتیم. در یکی از منزلگاهها که نزدیک شهر «تویریج» بود، استراحت میکردیم. هر کس به نوبت آشپزی میکرد. آن روز نوبت من بود… دیدم دوستمان آقای سجادی زیر خیمه لَم داده.
صدا زدم: «زیر خیمه لَم دادی و همهش داری میخوری و نمیآی کمک بکنی؟» حاج آقا مصطفی از پشت چادر شنید. گفت: طاووسی بیا بنشین! درس امروز ما این است که میخواهم الآن به تو بگویم. یک شعر از حافظ خواندند که از آن روز تا حالا هرگاه اتفاقی میافتد، این شعر همواره مّد نظرم است.
کمال صدق و محبت ببین نه نقص گناه که هر که بیهنر افتد، نظر به عیب کند
«آدم هنرمند خوبیهای مردم را میبیند.»
براساس: درگاه امام خمینی(ره)
شهادت عالم مجاهد «حاج سید مصطفی خمینی» فرزند ارشد امام خمینی (ره) (1356 ش)
برگرفته از سایت http://masjednama.ir/post/3240/pack-136
امام خمینی (ره) پیامبر تازه ای نبود، اما از یادآوران بود، از مخاطبان « اِنَّما أنتَ مُذکّر» که عهد فطری مردمان با خداوند را به آنان یادآوری میکرد.
گردش خون در رگهای زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب شیرین تر است و نگو شیرین تر،
بگو بسیار بسیار شیرین تر!
بسیجی ها دلباخته حقند و ما دلباخته بسیجی ها هستیم.آنها سربازان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و پیوستگان به او هستند و تو اگر در جستجوی موعود خویش هستی، او را در میان سربازانش بجوی.
هنوز به هر گوشه از این خاک پست که می نگری انسانی را درمی یابی که با یوسفی گمگشته رازونیاز می کند، غریبی که فارغ از غربت دنیا زیر لب زمزمه میکند:
« این بقیه الله»