« می‌خواهم در صف ابراهیمیان باشمامام خمینی »

ما با حاج آقا مصطفی به سمت کربلا بارها پیاده‌روی داشتیم. در یکی از منزل‌گاه‌ها که نزدیک شهر «تویریج» بود، استراحت می‌کردیم. هر کس به نوبت آشپزی می‌کرد. آن روز نوبت من بود… دیدم دوست‌مان آقای سجادی زیر خیمه لَم داده.

صدا زدم: «زیر خیمه لَم دادی و همه‌ش داری می‌خوری و نمی‌آی کمک بکنی؟» حاج آقا مصطفی از پشت چادر شنید. گفت: طاووسی بیا بنشین! درس امروز ما این است که می‌خواهم الآن به تو بگویم. یک شعر از حافظ خواندند که از آن روز تا حالا هرگاه اتفاقی می‌افتد، این شعر همواره مّد نظرم است.
کمال صدق و محبت ببین نه نقص گناه که هر که بی‌هنر افتد، نظر به عیب کند
«آدم هنرمند خوبی‌های مردم را می‌بیند.»
براساس: درگاه امام خمینی(ره)
شهادت عالم مجاهد «حاج ‏سید مصطفی خمینی» فرزند ارشد امام خمینی (ره) (1356 ش)

برگرفته از سایت http://masjednama.ir/post/3240/pack-136


موضوعات: شهید
   یکشنبه 2 آبان 1395


فرم در حال بارگذاری ...

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو
Random photo
مدیون قطره قطره خون شماییم...