ناهار اشرافی داشتیم ؛ ماست.
سفره را انداخته و نینداخته، دکتر رسید.
دعوتش کردیم بماند. دست هاش را شست و نشست سر همان سفره.
یکی می پرسید
“این وزیر دفاع که گفتن قراره بیاد سرکشی، چی شد پس؟”
?مامور آژانس بين المللے انرژے اتمے آمده بود بازرسے.
مصطفے گفت:
“من به اين شک دارم. به نظرم دوربين داره.
داره همه ے برند هاے ما رو نگاه ميکنه فلان فلان شده.”
گفتم:
“نه بابا، اينکه فقط تاسيسات ما رو نگاه ميکنه.”
گفت:
“حالا ببين کے گفتم بهت.”
***
چند وقت بعد گفت:
“اين ماموره که اومد بازديد رو يادته؟بازنشست شده.
داشتم باهاش چت ميکردم،گفت من علامت هاے اختصارے
همه شرکت هاے کوچک و بزرگ دنيا رو مے شناسم.
همه برند هاے شما رو به آژانس گزارش دادم تا ديگه کسے بهتون نفروشه.”
***
به نيروهايش گفت که روي همه دستگاه ها و تجهيزات برچسب بزنند
که بعد از اين کسے نتواند تشخيص بدهد…